چکیده
نوشتار حاضر در تلاش است تا مسأله هیرمند و قدرتیابی مجدد طالبان در افغانستان را مورد بحث و بررسی قرار دهد. در طی یک قرن اخیر افغانستان با احداث سدها و پروژههای آبی متعدد در مسیر هیرمند، حجم بیشتری از آب را مصرف کرده و میزان آب وارداتی به مناطق شرقی ایران از جمله سیستان را کاهش داده است. این مسأله در مواقع خشکسالی در بخش علیای رودخانه، کم آبی در مناطق شرقی ایران از جمله سیستان را تشدید کرده است و تهدیدات فراوانی را برای این منطقه در پی داشته است. با به قدرت رسیدن مجدد طالبان در افغانستان موضوع حقابه هیرمند همچنان از مسائل مهم در روابط تهران و کابل محسوب میشود. این گروه در مواقعی از فاکتور آب برای ایجاد فشار بر تهران جهت پیشبرد اهداف و سیاستهای خود بهرهبرداری میکنند که این امر تهدیدی راهبردی برای جمهوری اسلامی محسوب میشود. لذا سؤال اصلی این است که با قدرتیابی دوباره طالبان در افغانستان، این گروه چه سیاستی را در قبال مسأله هیرمند دنبال میکند؟ فرضیه مقاله این است که «دلایل درهم تنیدهای همچون موقعیت بالادستی افغانستان، نیاز گسترده این کشور به منابع آبی، توسعه فعالیتهای کشاورزی و سدسازی در خاک افغانستان و از سویی، نیاز طالبان به دولتی باثبات و کسب شناسایی بینالمللی باعث شده است تا این گروه، ضمن در پیش گرفتن سیاست همکاریجویانه در قبال ایران، در مواقعی نیز از اهرم هیرمند جهت ایجاد فشار بر تهران برای کسب امتیاز و پیشبرد اهدف و سیاستهای خود بهره ببرند که این امر میتواند تهدیدی زیست محیطی و امنیتی برای مناطق شرقی ایران از جمله سیستان ایجاد کند». نتایج حاصل از پژوهش نشان میدهد؛ موقعیت جغرافیایی افغانستان به عنوان کشوری بالادست، توسعه پروژههای آبی در خاک این کشور و همچنین نیاز طالبان به دولتی قانونی و کسب مشروعیت بینالمللی سبب شده است تا مقامات کابل در کنار همکاری با مقامات تهران، در مواقعی از اهرم هیرمند به منظور دستیابی به اهداف و ارتقاء قدرت خود استفاده نمایند و از این طریق برای مناطق شرقی ایران تهدیدات زیستمحیطی و امنیتی ایجاد نمایند. برای تحلیل دادههای این پژوهش از روش تحلیل کیفی استفاده شده است.
حمید درج، فصلنامه علمی بحرانپژوهی جهان اسلام، دوره 10، شماره 2، شماره پیاپی 29، فصل تابستان، شهریور 1402، صفحه 161-135 .