محمد نبی جلالی، اندیشکده مطالعات راهبردی دیپلماسی (آب، انرژی و محیط زیست)|
ساخت سدها اغلب با هزینه زیادی برای جوامع محلی همراه است، جوامعی که میراث فرهنگی، ساختارهای اجتماعی و هویت شان عمیقا با رودخانه ها در هم تنیده شده است. سدها نه تنها اکوسیستم ها، بلکه بافت ناملموس جوامع بومی و ساحلی را نیز می توانند مختل کنند و معیشت سنتی، اعمال معنوی و حافظه جمعی را از بین ببرند. جابجایی جوامع یکی از مشهودترین پیامدهای ساخت سد است؛ چنین جابجایی صرفا فیزیکی نیست بلکه این امر پیوندها را با اماکن مقدس قطع می کند و می تواند مناظر فرهنگی را که هویت های جمعی را برای هزاره ها شکل داده اند، حذف کند. سد ماندگان، در یکی از حساسترین اکوسیستم های ایران یعنی منطقه حفاظت شده دنا که به عنوان یکی از مهم ترین ذخیره گاه های زیست کره ایران و از میراث فرهنگی کشور و بر روی رودخانه ماربر در دامنه های دنا در حال احداث است. احداث این سد می تواند به مناقشات شدیدی بین استان های کهگیلویه و بویراحمد و اصفهان انجامیده و بازیگر جدیدی در مناقشات آبی اصفهان باشد.
ضرورت و اهداف پژوهش
مناقشه زاینده رود امروز به مثابه زخمی کهنه بر پیکره ایران مرکزی است؛ زخمی که نه تنها التیام نیافته، بلکه با هر طرح انتقال آب جدید، عمیق تر شده است. بحرانی که از یک اختلاف محلی بر سر حقابه آغاز شد و اکنون به معضلی چندلایه تبدیل شده است و علیرغم هشدارهای مکرر کارشناسان، رویکردهای بخشی نگر و فنی محور وزارت نیرو نه تنها به حل بحران آب منجر نشده؛ بلکه با تشدید مناقشات بین استانی، امنیت ملی را نیز تحت تأثیر قرار داده است. روند رو به رشد منابع و مصارف در یک قرن اخیر در حوضه زاینده رود نشان داده است که پس از هر انتقال آبی به حوضه آبریز زاینده رود؛ توسعه و بارگذاری ها در منطقه افزایش یافته و بالطبع مصارف هم افزایش یافته و سبب شده حتی اثر طرح انتقال هم خنثی شود.
این یک واقعیت است که بعد از انقلاب در هر سه استان چهارمحال و بختیاری، اصفهان و یزد، مصارف در زمینه کشاورزی، شرب و صنعت بدون ملاحظه ادامه حیات رودخانه افزایش بی رویه پیدا کرده است. این نگرانی وجود دارد که این روند رو به رشد تقاضا و بارگذاری های صنایع و سایر مصارف روی منابع آب از حد ظرفیت بُرد بالاتر رود تا به نقطه بی بازگشت (فروپاشی زیرساخت های حیاتی) برسد. دور از انتظار نیست با احداث سد ماندگان، کهگیلویه و بویراحمد نیز به معادله مناقشات آبی اصفهان افزوده شده و سطح مناقشه از اختلافات محلی (مانند اعتراضات مردم شهرکرد و خوزستان به پروژه های انتقال آب به سرشاخه های زاینده رود اصفهان، تجمعات کشاورزان اصفهان در بستر خشک زاینده رود و خرابکاری ها در خط لوله انتقال آب از اصفهان به یزد)، به چالشی امنیتی-ملی ارتقا یابد. از این رو پژوهش حاضر به بررسی ابعاد مختلف محیط زیستی، اجتماعی و فرهنگی احداث سد ماندگان در منطقه حفاظت شده دنا و ارائه راهبرد پرداخته است.
ابعاد کلیدی مناقشه سد ماندگان
مناقشات پنهان آبی به آن دسته از تعارضات اطلاق می شود که اگرچه تنش های بنیادین وجود دارند، اما به دلایل مختلف از جمله ملاحظات سیاسی، ترس از پیامدها یا عدم شکل گیری اجماع برای بروز اعتراض، هنوز به سطح رفتارهای آشکار نرسیده اند. این نوع مناقشات غالباً در قالب نارضایتی های مزمن، احساس تبعیض ساختاری در تخصیص منابع آبی بین استان ها یا مقاومت منفعلانه و پنهان جوامع محلی در برابر پروژه های انتقال آب بروز می کند. به طور کلی ویژگی های کلیدی مناقشات پنهان آبی به شرح زیر است:
ماهیت ساختاری که معمولا ریشه در سیاست گذاری های نادرست، توزیع ناعادلانه منابع یا حکمرانی ضعیف دارد؛
تدریجی بودن که برخلاف مناقشات آشکار که معمولا ناگهانی بروز می کنند، مناقشات پنهان به آرامی شکل گرفته و تشدید می شوند؛
پیچیدگی تشخیص که شناسایی این تشخیص نیازمند تحلیل عمیق روابط ذینفعان و ساختارهای حکمرانی و در سطح نگرش ها و احساسات بین ذینفعان است.
با این تفاسیر می توان مناقشه سد ماندگان را از نوع مناقشات پنهان دانست که با تکمیل این سد به سطح آشکار خواهد رسید؛ سه ضلع کلیدی محیط زیست، هویت جمعی و عدالت اجتماعی را می توان جزو مهمترین مولفه های جهت تحلیل این مناقشه دانست.
ضلع محیط زیستی: تهدید اکوسیستم منحصر به فرد دنا
ذخیره گاه زیست کره دنا به عنوان طولانی ترین رشته کوه زاگرس با وسعت ۷۷۸۱۱ هکتار که وجود بیش از ۶۰ جاذبه گردشگری، ۱۵ اثر تاریخی و فرهنگی، منطقه ای منحصر به فرد برای طبیعت گردی کرده است و یکی از ارزشمندترین اکوسیستم های ایران و ثبت شده در یونسکو است. احداث سد ماندگان بر رودخانه ماربر (از سرشاخه های کارون) پیامدهای ویرانگری دارد که در ادامه به برخی از آن ها اشاره می شود:
تخریب زیستگاه های کلان: این منطقه زیستگاه حداقل ۱۲۰۰ گونه گیاهی با ۵۰ گونه آندمیک، وجود حیات وحش غنی با تعداد ۱۶۹ گونه به عنوان سیمای جانوری زاگرس از جمله پلنگ ایرانی، خرس قهوه ای و پرندگان شکاری است. ساخت سد موجب قطع ارتباط کریدورهای مهاجرتی و نابودی زیستگاه ها می شود؛
تغییر رژیم هیدرولوژیک: کاهش جریان آب به پایین دست، خشکیدن رودخانه خرسان و تاثیرات زنجیره ای بر کارون را به دنبال دارد؛
نقض قوانین حفاظتی: سد ماندگان فاقد مجوز ارزیابی زیست محیطی است و بخشی از آن در محدوده منطقه حفاظت شده دنا قرار می گیرد که مغایر با ماده ۳ قانون حفاظت محیط زیست است.
ضلع هویتی: دنا به مثابه میراث فرهنگی اقوام زاگرس نشین
می توان گفت دنا تنها یک رشته کوه نیست؛ بلکه نماد هویت، فرهنگ و طبیعت بکر کهگیلویه و بویراحمد است و پیوندی عمیق و دیرینه که ریشه در اعماق تاریخ و باورهای این دیار دارد. در واقع هویت انسان، همچون درختی ریشه در طبیعت دارد. از بدو پیدایش بشر، انسان و جغرافیا در یک همزیستی تنگاتنگ بوده اند. دنا در شعر و ادبیات مردم این منطقه، موسیقی محلی کهگیلویه و بویراحمد در آمیخته و صنایع دستی محلی، همچون قالی بافی و گلیم بافی، نیز تحت تاثیر طبیعت بکر دنا قرار دارند. تخریب این زیست بوم ارزشمند، به معنای از دست رفتن بخشی از هویت و تاریخ این منطقه است و خطر جدی آن است که امروزه نگاه انسان محور و سودجویانه به طبیعت، به طور فزاینده ای دنا را تهدید می کند.
در واقع دنا به مثابه هسته هویتی برای استان کهگیلویه و بویراحمد است که ارزشی نمادین دارد. دنا در فرهنگ محلی به عنوان “افسانه سرزمین لرها” شناخته می شود و شاعران و فرهیختگان محلی با اشعار و روایت های خود، دنا را به عنوان “مادر هویتی” این استان معرفی می کنند. اجرای پروژه بدون مشورت با جوامع محلی، احساس تعلق و حاکمیت بر منابع طبیعی را خدشه دار کرده است. از طرفی نیز می تواند منجر به تشکیل هویت مقاومت شده و مخالفت های مردمی به سرعت به جنبشی فرامنطقه ای تبدیل شوند. شعارهایی مانند “دنا فدای صنایع اصفهان نشود” نشانگر تقابل هویت های محلی با سیاست های مرکزی است. همچنین می تواند مسبب تشدید تنش های قومی شود. تجربه نشان داده که مسائل زیست محیطی در ایران به سرعت می توانند به مسائل هویتی تبدیل شوند و این دقیقا همان خطری است که در مورد سد ماندگان وجود دارد.
ضلع عدالت: نابرابری در توزیع منافع و هزینه ها
عدالت در توزیع منافع و هزینه های توسعه از اصول بنیادین حکمرانی مطلوب است. از منظر اقتصادی، عدالت توزیعی به چگونگی تقسیم منابع، درآمدها و فرصت ها اشاره دارد. بررسی نابرابری های ساختاری بین دو استان کهگیلویه و بویراحمد و اصفهان نشان دهنده الگوی ناعادلانه در توزیع منابع است. توزیع ناعادلانه منافع و هزینه های پروژه، شکاف های موجود بین دو استان را می تواند عمیق تر کند؛ از یک سو جوامع محلی متحمل هزینه های زیست محیطی و اجتماعی می شوند و از سوی دیگر منافع اصلی پروژه به مناطق دیگر منتقل می شود که این نابرابری، اعتماد عمومی به سیاستگذاری های دولتی را تضعیف می کند.
به طور مثال در زمینه مدیریت منابع طبیعی، تلاش اصفهان برای انتقال مدیریت بخش شمالی دنا از کهگیلویه و بویراحمد به خود، نمونه بارز ناعدالتی مکانی است؛ در حالی که دنا به عنوان ذخیره گاه زیست کره و منبع آبی حیاتی برای کهگیلویه محسوب می شود. الگوی توسعه ناعادلانه و شاخص های فقر نشان می دهد استان کهگیلویه و بویراحمد در شاخص های توسعه در رتبه های آخر قرار دارد. در مقابل، اصفهان با کارخانه های فولاد در شاخص های توسعه در رده های اولیه توسعه است. ریشه این نابرابری ها را می توان در تمرکزگرایی تصمیم گیری، نفوذ نابرابر در سیاستگذاری و ضعف نظام توزیع عادلانه درآمد جستجو کرد. این وضعیت نیازمند بازنگری در مکانیسم های توزیع منابع و مشارکت ذینفعان محلی در فرایندهای تصمیم گیری است. به طور کلی طرح انتقال آب از دنا به اصفهان می تواند نمونه ای بارز از بی عدالتی باشد و همچنین ساخت این سد نقض آشکار اصل ۴۸ قانون اساسی مبنی بر توازن در تخصیص منابع و همچنین اصل ۵۰ قانون اساسی و صراحتا نادیده گرفتن حقوق کهگیلویه و بویر احمد در مقابل منافع اصفهان است.
ارائه پیشنهاد
سرنوشت مسائل آبی اصفهان امروز به نقطه عطف خطرناکی رسیده است. مناقشه سد ماندگان در دنا تنها یک مسئله فنی یا زیست محیطی نیست، بلکه به مسائل هویتی، عدالت اجتماعی و حقوق محلی گره خورده است. تجارب گذشته نشان می دهد که هرگونه اقدام یکجانبه بدون اجماع ذی نفعان، تنها به خشونت های بیشتر دامن می زند. راه نجات، عبور از رویکردهای مهندسی صرف و پذیرش این واقعیت است که «مسئله فنی» نیست، بلکه «بحرانی اجتماعی-سیاسی» است و حل آن نیازمند بازتعریف مفهوم عدالت آبی، احیای اعتماد عمومی از طریق مشارکت واقعی جوامع محلی در حکمرانی آب، و مهم تر از همه، توقف پروژه های جدید انتقال آب تا حصول وفاق ملی است. اگر امروز به اعتراضات پیش روی کهگیلویه ای ها گوش نسپاریم، فردا شاهد تبدیل این مناقشه به جنگ تمام عیار بر سر آب خواهیم بود.
نکته قابل توجه این است که مناقشات آبی در سطح فروملی (داخلی) عمدتا پدیده هایی نوپدید و پنهان هستند که در لایه های زیرین با مولفه های قومیتی، هویتی و مذهبی گره خورده اند. برای مهار تبعات ثانویه این چالش ها، ضروری است از نظام سیاستگذاری و تصمیم گیری مرسوم در حوزه آب فاصله گرفته و به سمت توازن بخشی بین «مدیریت عرضه» و «مدیریت تقاضا» حرکت کنیم. در این مسیر، اولویت دادن به الف) راهکارهای غیرسازه ای، ب) اتخاذ رویکرد آمایش محور، ج) لحاظ کردن ابعاد روان شناختی و اجتماعی آب، د) تقویت سازوکارهای مشارکتی و توانمندسازی نهادهای محلی؛ ه) ارزیابی جامع مطالعات زیست محیطی؛ مطالعات اجتماعی و اقتصاد سیاسی پروژه؛ و) بازنگری در سیاست های انتقال آب بین حوضه ای و ز) تدوین سند راهبردی مدیریت یکپارچه مناطق حفاظت شده که در آن حقوق جوامع محلی، ملاحظات امنیتی و الزامات توسعه پایدار به صورت متوازن دیده شده باشد؛ توصیه می گردد.
جمع بندی
اضافه شدن کهگیلویه و بویراحمد، با احداث سد ماندگان، به معادله مناقشات آبی اصفهان نه تنها ابعاد بحران را گسترش می دهد، بلکه آن را از سطح اختلافات محلی به «تهدید امنیت ملی» ارتقا می دهد. این مناقشه در حال حاضر یک مناقشه پنهان است که سه ضلع کلیدی محیط زیست، هویت جمعی و عدالت اجتماعی دارد. در واقع احداث این سد علاوه بر آثار منفی محیط زیستی، تاثیر منفی بر فرهنگ و هویت مردم منطقه دنا داشته و همچنین می تواند به شکاف اقتصادی بین دو استان دامن بزند. راه نجات، بازتعریف مفهوم عدالت آبی، احیای اعتماد عمومی از طریق مشارکت واقعی جوامع محلی در حکمرانی آب، و مهم تر از همه، توقف پروژه های جدید انتقال آب تا حصول وفاق ملی است. در این راستا باید از نظام سیاستگذاری و تصمیم گیری مرسوم در حوزه آب فاصله گرفته و با اولویت دادن به راهکارهای غیرسازه ای، اتخاذ رویکرد آمایش محور و لحاظ کردن ابعاد روان شناختی و اجتماعی آب به سمت توازن بخشی بین «مدیریت عرضه» و «مدیریت تقاضا» حرکت کرد.
این مطالعه در اندیشکده مطالعات راهبردی دیپلماسی (آب، انرژی و محیط زیست) توسط محمدنبی جلالی در سال ۱۴۰۴ انجام شده است.


