چکیده
ایران سرزمینی واقع در کمربند خشک کره زمین است. نیاکان ما با توجه به شرایط اقلیمی و میزان بارشها، به نوعی از مدیریت منابع آبی دست یافته بودند که هماهنگ با اقلیم و درجهتِ حفظ آن برای نسلهای آینده بود و این دانش را نسل به نسل انتقال دادند. آنچه باعث شد تعادل و همزیستی میان انسان و طبیعت تغییرکند، ورود تکنولوژیهای جدید در بهرهبرداری از منابع آبی بود. در این میان اقتصاد سیاسی برای بررسی مسأله آب در ایران از آن جهت انتخاب شد که با توجه به نگاه عمیق و بین رشتهای که دارد میتواند دلایل بروز مشکل را ورای تحلیلهای سطحی اقتصاد متعارف بیان کند. هدف از این پژوهش بررسی چگونگی تعامل بین متغیرهای مستقلِ قدرت، ثروت، تکنولوژی در شکل دادن به بحران آب میباشد. روش پژوهش تحلیلی توصیفی است و با استفاده از رویکرد نهادگرایی و تحلیل ساختار قدرت و تصمیمگیری در حوضه مدیریت منابع آب به واکاوی علل بروز مسأله پرداخته شد. نظریه قدرت مشروط استیون لوکس سه وجه دارد که از طریق آن مسائلی که از حوضه تصمیمگیری خارج نگهداشته میشود را در قالب سه وجه بیعملی، ناآگاهی و قدرتی که به سازمانها نسبت داده میشود بررسی میکند. در این نظریه اسناد مرتبط با مسائلی که از حوضه تصمیمگیری دور نگه داشته میشوند، فاش نمیشود، این بدان معنی است که در میان اسناد و مدارک غیررسمی، گفتهها و شنیدهها به واکاوی صورت مسأله آب پرداختیم. یکی از ارکان این پژوهش انجام مصاحبه عمیق و استفاده از نظرکارشناسان و بررسی تحلیلها و نظرات آنان بود. مقاومتی که از سوی نفع برندگان وضع موجود درقالب ستیزی پنهان ارائه میشود خود را در لابیگریهای نمایندگان مجلس و شرکتهای مشاور و پیمانکار وزارت نیرو نشان داد که از پروژههای سدسازی و انتقال آب بین حوضهای سود میبرند و ناآگاهی مدیران ارشد در حوضه منابع آب نیز خود را در تصمیمات شتاب زده با نتایج قابل پیش بینی و تکراری نشان داد. باتوجه به اینکه ساخت اقتصاد سیاسی کشور یک اقتصاد رانتی است، بایستی روی نظام قاعده گذاری به گونهای تمرکز کنیم که در نظام توزیعِ منافع، شاهد یک بازآرایی به نفع مردم و تولید کننده باشیم.
خدیجه قاصدی قوشخانه (1396) پایاننامه کارشناسی ارشد، رشته علوم اقتصادی – اقتصاد نظری، دانشگاه علامه طباطبائی.