چکیده
تالاب شادگان، بهعنوان یکی از تالابهای بینالمللی کنوانسیون رامسر، تنوعزیستی بینظیری از گونههای گیاهی و جانوری دارد و هوای گرم و مرطوب حوزهی آن، سبب رواج محصولات گرمسیری متنوعی در منطقه شده است. در واقع تنوعزیستی کشاورزی بینظیری در حوزهی این تالاب وجود دارد که علاوه بر تولید گندم، خرما و برنج، دامداری، ماهیگیری، شکار پرنده، نیبری و برداشت علوفه از تالاب نیز در منطقه رایج میباشد. بهعبارتی تنوعزیستی کشاورزی که دربرگیرندهی گونههای گیاهی، جانوری و میکروارگانیسمها میباشد، بهطور مستقیم و غیرمستقیم برای تغذیهی انسانها مورد استفاده قرار میگیرد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل موثر بر دانش، نگرش و رفتار خانوارهای روستایی در خصوص تنوعزیستی کشاورزی در حوزهی تالاب شادگان صورت گرفته است. روش پژوهشی توصیفی- پیمایشی است. جامعهی آماری مطالعه شامل کلیهی خانوارهای روستایی دهستان خنافره در حوزهی تالاب شادگان، در قالب 13 روستا با 5139 خانوار روستایی بوده است (5139=N). نمونهی آماری مطالعه با استفاده از جدول کرجسی و مورگان، 369 خانوار تعیین شد که از این تعداد، 273 پرسشنامه تکمیل گردید (273=n). روش نمونهگیری در این تحقیق، تصادفی ساده بهشیوهی سهمیهای بوده است. ابزار جمعآوری دادهها، پرسشنامه بود که روایی آن توسط اعضای هیئت علمی گروه ترویج و آموزش کشاورزی و گروه گیاهپزشکی دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین، و پایایی آن نیز با انجام مطالعهی پیشاهنگ در دهستان خنافره و خارج از نمونهی اصلی مطالعه، مورد تأیید قرار گرفت (0/67، 0/73،0/83، 0/87= α). تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزارهای SPSSv20 و AMOSv2.0، صورت پذیرفت که علاوه بر آمار توصیفی، از آمار تحلیلی نظیر ضریب همبستگی، آزمونهای مقایسهای، تحلیل تشخیصی و تحلیل مسیر استفاده گردید. بر اساس نتایج، اکثریت پاسخگویان در گروههای دارای دانش پایین، نگرش و نیت منفی، و رفتار مسئولانه نسبت به تنوعزیستی کشاورزی قرار داشتند. بخشی از یافتهها حاکی از ارتباط معنیدار متغیرهای تعداد اعضای خانوار، تعداد فرزندان، سابقهی سکونت در منطقه، و سطح مکانیزاسیون با متغیرهای دانش و نگرش خانوارهای روستایی در خصوص تنوع زیستی کشاورزی در سطح اطمینان 99 درصد میباشد. متغیرهای سابقهی بهرهبرداری از تالاب، و فاصلهی محل زندگی از تالاب نیز با رفتار پاسخگویان در این خصوص، رابطهی معنیداری در سطح اطمینان 95 درصد داشتهاند. دیگر یافتههای مطالعه نشان داد که بین میانگین دانش و نگرش پاسخگویان در خصوص تنوع زیستی کشاورزی با توجه به سابقهی سکونت در منطقه، سابقهی بهرهبرداری از تالاب، فاصلهی محل زندگی از تالاب، استفاده از بیمهی محصولات، سطح مکانیزاسیون و تعداد شرکت در دورههای آموزشی- ترویجی، تفاوت آماری معنیداری وجود دارد. همچنین بین میانگین دانش، نگرش و رفتار آنها بر حسب نیت آنها در خصوص تنوع زیستی کشاورزی، تفاوت آماری معنیداری مشاهده شد. نتایج حاصل از تحلیل تشخیصی گام به گام نیز حاکی از آن بود که متغیرهای «تعداد شرکت در دورههای آموزشی- ترویجی، سابقهی سکونت در منطقه، تعداد اعضای خانوار» (به ترتیب با ضرایب 0/925، 0/878، 0/828) بیشترین واریانس دانش؛ همچنین «دانش» (با ضریب 0/665) بیشترین واریانس نگرش؛ و نیز متغیرهای «دانش و فاصلهی محل زندگی از تالاب» (به ترتیب با ضرایب 0/920 و 0/900) بیشترین واریانس را برای رفتار، تبیین نمودهاند. همچنین نتایج حاصل از تحلیل مسیر نشان داد که رفتار مسئولانهی اکثر پاسخگویان در قبال تنوع زیستی کشاورزی، ناشی از دانش کافی و درک مناسبی نبوده و پشتیبانی رفتار پاسخگویان، از سوی دانش، نگرش و نیت آنان، صورت نگرفته است؛ بلکه ناشی از تقلید خانوارهای روستایی از گذشتگان خود در زمینهی کشاورزی سنتی مبتنی بر دانش بومی بوده است.
رقیه یوسفی حاجیوند (1392) پایاننامه کارشناسی ارشد، رشته مهندسی کشاورزی – ترویج و آموزش کشاورزی، دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین خوزستان، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی.


