چکیده
از عصر انقلاب صنعتی به بعد، بتدریج با رشد و گسترش صنعت، فناوری، افزایش جمعیت و پیامدهای مترتب برآنها، نگاه بهرهکشانه به طبیعت و محیط زیست بسیار تشدید شد؛ بطوریکه سازمایهها و عناصر زیستکره را بهسوی ویرانی رانده و تداوم حیات و دستاوردهای تمدنی بشر در معرض نابودی قرارگرفته است. اکولوژی سیاسی، چارچوبی برای فهم مناسبات پیچیده میان افراد محلی، اقتصادهای سیاسی ملی، جهانی و زیستبومهاست. و هدف آن تبیین مناسبات میان اجتماع با پیچیدگیهای زیستی -سیاسی، فرهنگی و طبیعت انسانزده است. یکی از محیطهایی که اکولوژی سیاسی خود را به خوبی نشان میدهد، پهنههای دریایی مانند دریای مازندران است. بعد از فروپاشی شوروی و ایجاد کشورهای جدید در همسایگی دریای مازندران، بهرهکشیهای بیرویهای از منابع معدنی و تجدیدناپذیر این دریا بوسیله کشورهای ساحلی صورت گرفت؛ درکنار آن، نبود رژیم حقوقی تأثیرگذار و قابلاجرا، روند تخریب محیطزیست و آلودگی شدید بزرگترین دریاچه جهان یعنی دریای مازندران را شدت بخشید. دراین راستا، تبیین اکولوژی سیاسی آب در دریای مازندران و تاثیرگذاری آن بر سواحل جنوبی این دریا از اهمیت بهسزایی برخوردار است. نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد، بیشترین سهم آلودگی دریای مازندران مربوط به ایران و روسیه است، زیرا از یکسو، ایران به دلیل استقرار بیشترین جمعیت در ناحیه ساحلی (در مقایسه با دیگرکشورهای همسایه) و همچنین به دلیل وجود شیب دریای مازندران به سمت سواحل ایران، تمامی آلودگیهای روسیه و دیگر کشورهای ساحلی به سمت سواحل ایران روانه میشود که این امر، باعث تغییرچشمانداز انسانی و زیستمحیطی سواحل شمالی ایران شده است. از دیگرسو، به دلیل سکونت حدود هفت میلیون نفر ایرانی در سواحل دریای مازندران تمامیآلودگیهایصنعتی، کشاورزی، شهری وارد دریای مازندران میشود و موجب ویرانی محیطزیست و از بین رفتن فرصتهای اقتصادی و زیستمحیطی منطقه شده است. عواملی مانند اقتصاد سیاسی ایران، سیاستگذاریهای زیستمحیطی و سیاست آب در کنار عوامل بالا منجر به شکلگیری اکولوژی سیاسی آب دریای مازندران شده است.
رضا جهانگيري راد (1400) پایاننامه کارشناسی ارشد، رشته جغرافیا – جغرافیای سیاسی، دانشگاه تهران، دانشکده جغرافیا.