چکیده
بدون شک مسایل و مشکلات زیستمحیطی نقشی حیاتی را در حوزهی مطالعات سیاستگذاری ایفا نمودهاند و در بین اینگونه مسایل و مشکلات، موضوع کمیابی منابع آبی و به تبع آن بحران آب از اهمیت خاص و ویژهای برخوردار است، به طوری که بسیاری از پژوهشگران بر این باورند که اگر جنگی قرار باشد در آینده به وقوع بپیوندد، «جنگ بر سر آب» خواهد بود. با در نظر گرفتن این نکته، پژوهش حاضر بر آن است تا نقش دولتهای مختلف را در جمهوری اسلامی در راستای سیاستگذاری زیستمحیطی با تأکید بر منابع آب تبیین کند. از اینرو، در تلاش برای جستجوی پاسخ به این پرسش که آیا بین تفکرات سیاسی مختلف در ایران در این زمینه، تفاوت فاحش و معناداری وجود دارد یا نه، در این پژوهش عملکرد دولتهای هفتم و هشتم از سال 1376 تا 1384 با دولتهای نهم و دهم از سال 1384 تا 1392 با تمرکز بر مسألهی سیاستی بحران آب در استان اصفهان مورد بررسی قرار گرفته است. افزون بر این، در این پژوهش مبانی نظری توسعه پایدار بهعنوان چارچوب نظری پژوهش انتخاب گردیده است و شیوهی اجرای پژوهش نیز بر تجزیه و تحلیل مجموع مقررههایی مبتنی گردیده که ازسوی دولتهای مختلف در بازه زمانی مورد اشاره به تصویب رسیده است. همچنین مصاحبه با افراد صاحبنظر نیز در این زمینه جهت تکمیل دادهها انجام شده است. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که به رغم وجود تمایزهای آشکار در بسیاری از حوزههای سیاستگذاری از سوی هر دو تفکر سیاسی، شاهد تفاوت و تمایز چندان قابل ملاحظهای در سیاستهای اعمالی دولتهای مختلف در زمینهی مدیریت منابع آبی در حوضهی آبریز زایندهرود نخواهیم بود. موضوع انتقال آب از حوضهی آبریز زایندهرود به استان یزد در دولت هفتم و روند سدسازی و برداشت بیرویه آب در استان چهارمحال و بختیاری به عنوان استان فرادست رودخانهی زایندهرود در دولتهای نهم و دهم از جمله اقدامات صورت پذیرفته از سوی هر دو تفکر سیاسی بود که در نهایت منجر به تشدید بحران آب در استان اصفهان گردید. با این حال، مجموعه سیاستهایی که در دولت هشتم در راستای سیاستگذاری منابع آبی صورت پذیرفت، نه تنها در دولتهای نهم و دهم نظیر چنین سیاستهایی تدوین نگردید، بلکه در دولت هفتم نیز خلأ و نبود چنین مجموعهای قابل مشاهده است.
سعید اخوان (1396) پایاننامه دکتری تخصصی (PhD)، رشته علوم سیاسی – سیاستگذاری عمومی، دانشگاه تهران، دانشکده حقوق و علوم سیاسی.