مقدمه
تعاون در جامعه سنتی، ضامن بقای زندگی اجتماعی است و نیاز به معاضدت و مساعدت افراد در تنظیم امور مربوط به نظام زیستی انکارناپذیر مینماید.
در جامعه سنتی روستایی، رمز پایداری جماعت در محدوده ملک و آبادی، به زمین زیر کشت و «آب» و شیوههای سنتی کاشت، داشت و برداشت و «آبیاری» زمین زراعی وابسته است. در چنین موقعیتی، زمین باعث ماندگاری برزگران و آب مایه حیاتی باروری زمین تلقی میگردد. تقسیم زمین به قطعات و … و تسهیم آب برای آبیاری کرتها و مزارع و… به دراست و خبرگی اهل روستا بستگی دارد. و روش مرزبندی زمینهای زراعی و تقسیم این زمینها به «آبی» و «دیمی» و بهرهیابی از آب باران مجتمع در برکهها از یکسو و طرق فنی-سنتی آبرسانی به مزارع از جانب دیگر، جملگی به تجربه کشتکاران متکی است. به خصوص اگر قطره قطره آب غنیمتی باشد و هرز رفتن آب در واقع تضییع حقی از کشاورزان در نظر آید، در این صورت آبراه و جوی و … به دقت و مهارت آب را به برکهها و مزارع میرساند و هرچند خرید و فروش آب شرعا جایز نیست و بنا بر سنن و معتقدات دینی، مالکیت آب جنبه عمومی دارد و نه خود آب بلکه حق استفاده از مجرای آب، مورد معامله قرار میگیرد. معذلک برای تنظیم آبرسانی به زمینهای زیرکشت، تحریر «قباله«ها و «مصالحهنامه»ها ضرورت مییابد تا حقی از حقداری ضایع نشود. بسیار هنگام، نبودن سند و اقرارنامه برای تقسیم و تسهیم آب، موجب کدورت و تیرگی روابط خانوادگی و قومی میگردد. کما اینکه در یکی از افسانههای مربوط به وجه تسمیه شهر «خوانسار» درباره «آب» و بهرهگیری از مجاری آن، چنین آمده است: «… خونسار، نخست روستای کوچکی بود برای اردوی تابستانی ناحیه گلپایگان، نهر آبی از آنجا میگذشت و به سوی «نیون» میرفت. روزی ساربانی به خونسار آمد و راه آب را بست تا شترهای خود را سیراب کند. مردم نیون که از آب بینصیب مانده بودند، آمدند و او را کشتند. ریش سفیدان محل نشستی ترتیب دادند و تصمیم گرفتند به جبران این قتل هفتهای سه روز مردم خونسار را از آب بهرهمند سازند و بقیه روزهای هفته، مردم گلپایگان از آب استفاده کنند. رفته رفته خون ساربان به خونسار مبدل شد.» مسلم اینکه در کنار مسایل فنی مربوط به آب و آبیاری سنتی، فولکلور زراعی و باورها و معتقدات محلی و شایستها و ناشایستها و آمد و نیامدها و … و پرهیز از حسد حاسدان و ترغیب به احسان نیز جایگاهی دارد و مقام و منزلت اجتماعی افراد در تنظیم قبالهها و اسناد مصالحهنامهها در نظر آورده میشود.
جابر عناصری، نشریه گنجینه اسناد، زمستان 1372، شماره 12 (ISC)، صفحه 13-3 .