چکیده
انتقال بین حوضهای آب در مناطق خشک، به دلیل شکنندگی این مناطق نسبت به کمبود آب از حساسیت ویژه برخوردار است و باید در برنامهریزیهای منطقهای و آمایش سرزمین مورد توجه باشد. این طرحها عموما سبب خشک شدن رودخانههای حیاتبخش و تاریخساز کشور، به خطر افتادن محیط زیست و بروز نارضایتیهای اجتماعی و ناپایداری سرزمین خصوصا در حوضههای مبدأ شدهاند. انتقال آب بینحوضهای که به عنوان راهکاری برای برقراری تعادل بین عرضه و تقاضای آب در مناطق مختلف کشور شناخته میشود، در برگیرنده مولفههای مهمی از جمله ظرفیت تامین در حوضه مبداء، ایجاد کمترین آسیب در زیستبوم حوضه مبداء و نیازسنجی در حوضه مقصد میباشد و باید منطبق بر واقعیتهای موجود و رعایت حقوق مناطق بالادست و مبداء انجام گیرد؛ زیرا در صورت عدم توجه به این مولفهها، برنامههای از پیش تعیین شده در حوضههای آبخیز مبدا و مقصد با چالش اساسی مواجه خواهند شد. با توجه به تبعات و پیامدهای منفی بسیاری که در تجارب کشورهای مختلف به کار برنده طرحهای انتقال آب هم نشان داده شده در صورت وجود طرح جایگزین، استفاده از این طرحها در اولویت اخر قرار میگیرد. استان چهارمحال و بختیاری مبداء دو حوزه آبریز تالاب گاوخونی و کارون بزرگ و یکی از مراکز تولیدکننده آب کشور شناخته میشود و هماکنون چندین طرح انتقال آب بین حوضهای در این استان در حال اجراست. افزایش نیازهای آبی حوضه زایندهرود ، موضوع انتقال آب از مناطق مجاور به ویژه بهشتآباد را مطرح ساخت که قرار است آب را از زیر حوضهی کوهرنگ و بهشتآباد به داخل فلات مرکزی ایران (اصفهان، یزد، کرمان) برساند. آب نقش محوری را در آمایش سرزمین بر عهده داشته و زیرساخت توسعه بخشهای اقتصادی و اجتماعی میباشد. به نظر میرسد در سیاست گذاریهای مربوط به انتقال آب بین حوضهای از چهار محال بختیاری به استانهای مجاور، توجه به عوامل سیاسی و منافع اقتصادی بدون ارتباط با طرحهای آمایش سرزمین و مطالعات یکپارچه منابع آب و هم چنین عدم توجه به اثرات زیستمحیطی و انسانی ملاک عمل قرار گرفته است که منجر به کاهش «سرمایه اجتماعی» و عدم موفقیت اهداف پیشبینی شده برای طرح میگردد. این پژوهش به دنبال تحلیل اثر سرمایه اجتماعی بر میزان موفقیت طرحهای انتقال آب بین حوضهای بوده و با مطالعهی موردی به بررسی طرح بهشتآباد در استان چهارمحال بختیاری میپردازد. این پژوهش از نوع کاربردی بوده و با استفاده از دادههای مرکز آمار ایران، طرح پرسشنامه، مصاحبه و اسناد کتابخانهای به بررسی فرضیات پرداخته است. دادههای حاصل از پرسشنامه با مدل t تک نمونهای و دادههای مصاحبه با استفاده از روش DPSIR تحلیل گشت . نتایج نشان داد در استانهای خوزستان، چهارمحال و بختیاری و اصفهان نارضایتی نسبت به پروژههای انتقال آب وجود دارد . سرمایهی اجتماعی مخصوصا در استان مبدا به شدت تقلیل یافته و سیاستهای شتابزده برای رفع کمبود آب بدون شناسایی قابلیتها و توانهای محیطی، سبب از بین رفتن روز افزون منابع و افزایش فقر و نابهسامانیهای اجتماعی در منطقه شده است. عواقب اجتماعی همچون تشدید فاصله اجتماعی مرکز- پیرامون، تنشهای قومیتی، مهاجرت، تشدید فضای امنیتی و افزایش هزینههای تامین امنیت و همچنین فرونشست زمین در این طرح نادیده گرفته شده است. در نتیجه طرح انتقال آب بهشتآباد ، واقعبینانه و در جهت تعادلبخشی به عرضه و تقاضا، جامعنگری در چرخه آب و اصول توسعه پایدار و آمایش سرزمین نبوده است.
فرزانه قریب (1400) پایاننامه کارشناسی ارشد، رشته جغرافیا – برنامهریزی آمایش سرزمین، دانشگاه تربیت مدرس، دانشکده علوم انسانی.