چکیده
گرچه موضوع بحران آب در سراسر کشور یکی از مهمترین چالشهای پیش روی نظام سیاسی و جامعه ایران است اما مساله بحران آب در حوضه زایندهرود به صورت عام و استان اصفهان به صورت خاص در مقایسه با سایر نقاط کشور با سرعت بیشتری به نقطه بیبازگشت نزدیک شده و ابعاد پیچیده و وخیمتری یافته است. قرارگیری این استان در کانون اتصال مسیرهای ترانزیت کشور و نقش قابل ملاحظه آن در اقتصاد، صنعت و کشاورزی ایران سبب شده است که هرگونه ناآرامی و تنش در این استان و یا سایر استانهای مجاور آن اثرات عمیقی را بر امنیت کل کشور بر جای گذارد. مسأله بحران آب زایندهرود تضادهایی درون و برون استانی را شکل داده است که در صورت عدم توجه و یا مواجهه بهینه و کارآمد با این تضادها میتواند به تضادهای خشونت آمیز منجر شود که به آسانی قابل کنترل نخواهد بود. در این میان فرایند سیاسی تصمیمگیری درباره مدیریت منابع و حکمرانی آب، بحثی غیرسیاسی جلوه داده شده است و کل این فرآیند به بحثی فنی تقلیل پیدا کرده است. گویی بحث در مورد آب یک بحث فنی و تخصصی است که فقط در قامت مهندسان و بوروکراتها باید به آن پرداخته شود. ما در این رساله با تمرکز بر حوضه آبریز زایندهرود در مقطع تاریخی خاصی (از ابتدای عمر پارلمان در ایران تا سال 1357) تلاش کردهایم با ابزار جامعه شناسی تاریخی و تحلیل گفتمان ریشههای سیاسی پیدایی بحران آب در ایران را از نظر تاثیر سیستم سیاستگذاری و در راس آن مجلس، مورد بررسی قرار دهیم.
محمدصالح فتاحی(1396) پایاننامه کارشناسی ارشد، رشته علوم سیاسی، دانشگاه تهران، دانشکده حقوق و علوم سیاسی