چکیده
ایران و هند دارای فرهنگ مشترک آریایی هستند، اما در هنر هند، حضور زنان نسبت به هنر ایران غلبه دارد. به نظر میرسد که زن در هنرهای دینی ایران باستان، نمود چندانی نداشته است. در این رساله ریشههای این دو نگاه متفاوت در دو جامعهای که مشترکات فرهنگی بسیاری دارند، در بستر هنر، از نقطهنظر معرفتشناسی دینی و اسطورهای، روانشناسی و جامعهشناسی با نگاه دانشمندانی از جمله، یونگ، کمبل، الیاده، کریستوا و کوماراسوامی بررسی گردیده است. این پژوهش به موضوع جایگاه و شان زنان در هنرهای تجسمی ایران و هند باستان در دوران تاریخیاش پرداخته است. منظور از دوران تاریخی ایران، از زمان حکومت هخامنشیان تا ساسانیان است و در هند تقریباً همین زمان، حکومت موریاییها تا حکومت گوپتاهاست. هنرمند و مصرفکنندهی هنر امروز، بسیاری از صور کهنالگویی را در آثار هنری مصرف میکند و یا میبیند، بدون آنکه دقیقاً وجوه معنوی آن را بداند. هدف این پژوهش، رسیدن به معنی راستین حضور زن در اثر هنری، با توجه به حضور تاریخی او در ایران و هند باستان، و بدون خدشه وارد کردن به عناصر فرهنگ اصیل این دو جامعه بوده است. مسألهی اصلی شناخت این جایگاه در بطن تاریخ این دو قوم بوده، که سبب میشود اصلاح اندیشه را درون ساختاری کند و از اندیشههای اصلاحگرایانهای که ارتباطی با ناخودآگاه جمعی فرهنگ اصیل ندارد، جلوگیری نماید. این پژوهش تاریخی است و به همین دلیل با هدف دستیابی به حقیقت گذشته و تفسیر یافتههای تاریخی در باب جایگاه زنان در هنرهای دینی و بهتبع آن فرهنگ باستانی هند و ایران برای پیوند حال و گذشته انجام شده است. در این پژوهش ابتدا دادهها به روش کتابخانهای جمعآوری شده و سپس ارزشیابی اسناد و مدارک، نتایج به شیوهی توصیفی ـ تحلیلی بررسی شده است. این تحقیق نخست نشان داد که شخصیتهای خدابانوان ایران در نسبت به خدابانوان هند مستقلتر و قدرتمندتر بودهاند. سپس مشخص شد، با این که وجوه دینی زنانگی در هند چشمگیرتر از ایران بوده، اما بیشتر نمودی مادّی و جنسیتگرایانهتری داشته است. در نهایت این نتیجه حاصل شد که با وجود حضور بسیار زیاد زنان در آثار هنری هندی، برخلاف ایران، جامعهی هند دارای ساختاری به مراتب مردسالارانهتر از ایران باستان بوده است.
آزاده مدنی (1394) پایاننامه دکتری تخصصی (PhD)، رشته هنر، دانشگاه تربیت مدرس، دانشکده هنر و معماری.