چکیده
دولت در پنجاه سال اخیر در مدیریت منابع آب زیرزمینی موفقیتی به دست نیاورده است. در نتیجه گروهی پاسخ را در خصوصیسازی منابع مشترک و گروهی در مدیریت مشارکتی جست و جو میکنند. پژوهش حاضر در پی مقایسه نگرش ارتباطی گروههای ذینفع نسبت به حکمرانی منابع آب زیرزمینی در دشت رفسنجان است.
در این پژوهش از روش نظریه زمینهای استفاده شده است. شرکت کنندگان با روش نمونهگیری هدفمند و با معیار اشباع نظری انتخاب شدند. در این پژوهش 115نفر از ذینفعان در 10 گروه کوچک بین 10تا15 نفر اطلاعاتشان از طریق بحث گروه متمرکز جمعآوری شد.
دو مدل متفاوت در میان ذینفعان قابل تحلیل است. گروههای علاقهمند به کنش تفاهمی فقدان نهادهای مدنی در تنظیم قانون آب، سیاستهای اشتغالزای آب محور را علت این وضعیت و استراتژی برونرفت را مشارکت، پاسخگویی و رعایت انصاف معرفی میکنند. در مقابل کنش دوم، علت را یارانه انرژی، ناآگاهی فنی کشاورزان و ابهام قوانین آب میداند و استراتژی پیشنهادی آنان بازار آب و آموزش ترویجی است. این دو کنش برخواسته از دو بینش تفاهمی مشارکت جویانه و عقلانیت راهبردی است که در عمل رابطه متفاوتی با مدیریت منابع آب زیرزمینی و پایداری آن برقرار میکنند.
سیده بهار زندرضوی، هادی خانیکی، داریوش بوستانی و اکبر نصرالهی کاسمانی، دوفصلنامه دانشهای بومی ایران، دوره 6، شماره 12، شماره پیاپی 12، مهر 1398، صفحه 278-251 .