چکیده
در جهان بصری امروز، فیلمهای مستند میتوانند جنبههایی از زیست انسان، تلقی اجتماع و نگرش تمدن بشری را دربارۀ آن آشکار کنند. هر چارچوبی موضوعات زیستمحیطی را به شیوهای روایت و چارچوببندی میکند. همچنین هر چارچوبی تأثیرهای متفاوتی بر رفتارهای مسئولانه در موضوع محیطزیست دارد و میتواند نشانهای از نگرش اجتماعی یا رسانهای به موضوع باشد. این پژوهش به کمک نظریه و روش تحلیل چارچوب، به تحلیل 22 فیلم مستند دهههای 1380 و 1390 میپردازد تا به این سؤال پاسخ دهد که مستندهای بحران آب در ایران چگونه این موضوع را در چارچوب عدالت زیستمحیطی قرار میدهند و این چارچوب را به چه نحو و با چه جزئیاتی ارائه میکنند. این تحلیل نشان میدهد چارچوب عدالت زیستمحیطی در این فیلمها فراوانی چندانی ندارد. در آن دسته از فیلمهایی که موضوع را در چارچوب عدالت زیستمحیطی ارائه میکنند، محور «نابرابری در علل اجتماعی شرایط زیستمحیطی» مبتنی بر دلایل طبیعی و مقصردانستن محیطزیست بهمثابۀ امری خودبنیاد، مستقل، قدرتمند و خارج از اختیار انسان بدون اشاره به دلایل انسانساز خشکسالی است. این چارچوب در ضلع «نابرابری در تبعات شرایط زیستمحیطی»، تقسیم نابرابر منافع توسعه یا تغییرات اقلیمی را با نشاندادن جزئیات زیست مردم محلی و با مقایسۀ وضعیت پیش و پس از لحظۀ فاجعه در زندگی آنان نشان میدهند. در اینجا محیطزیست «منبع استفادۀ» مردم است که به نحو نابرابر نقصان یافته است و مردم آسیبدیده مردمی ناتوان و منفعلاند. محور «نابرابری در عواقب سیاستها و مدیریتهای زیستمحیطی» غایب است و مشکلات و تنازع اجتماعی بر سر سیاستهای جبرانی محیطزیستی در چارچوب ارائۀ مستندها جایی ندارد. چارچوب کلی مستندها در تعریف «ما و دیگری» اغلب براساس تقسیمی جغرافیایی در درون یک واحد ملی بنا شده است.
زهره علیخانی و فرزاد غلامی، مجله پژوهشهای انسانشناسی ایران، دوره 11، شماره یک، شماره پیاپی 21، شهریور 1400، صفحه 150-121 .