چکیده
هیرمند از دیرباز شریان اصلی حیات سیستان بوده و همواره نقش تعیینکنندهای برای آن داشته است؛ لیکن از زمان تقسیم ناعادلانه سیستان بین ایران و افغانستان و عدم ورود آب کافی (به دلایل مختلف) به منطقه، هیرمند رفته رفته برای مردم سیستان و دولت ایران به یک مسأله و بحران تبدیل و دستمایه اختلاف بین دو کشور همسایه شده است. این اختلاف، به تدریج با خشکسالیهای مکرر، افزایش جمعیت، عدم مدیریت صحیح منابع آب و تقاضای بیشتر برای مصرف آب، پررنگتر شده و ابعادی ملی به خود گرفته است. این پژوهش بر آن است تا ضمن مرور اجمالی سیر تاریخی مسأله هیرمند و پیامدهای ناشی از کمبود آب و برشمردن چالشهای موجود، راهکارهای واقعگرایانهای در جهت برون رفت از این بحران و کاهش پیامدهای آن ارائه دهد. بر همین اساس، پرسش اصلی پژوهش این است که با توجه به نقش حیاتی و استراتژایک رودخانه هیرمند در منطقه سیستان و نوسانهای مداوم جریان آن طی دهههای اخیر (که حتی منجر به خشکی کامل دریاچه هامون گردید)، چگونه و با چه راهکارها و سیاستهایی میتوان آثار و پیامدهای منفی این مسأله تاریخی را در راستای رفع و یا تخفیف آن، مدیریت کرد؟ بر اساس فرضیه این پژوهش، ممانعت افغانستان از ورود سهم آب هیرمند و نیز راهکارهای کوتاه مدت و بعضاً ناکارآمد در برخورد با مسأله هیرمند، موجب پایداری این مسأله گردیده است که میتوان با راهکارهایی از جمله اتخاذ دیپلماسی سازنده با طرف افغان، توسل به قوانین حقوق بینالملل، مدیریت صحیح آب ورودی به کشور، رعایت الگوی کشت مناسب، آبیاری مکانیزه و ایجاد اشتغال در سایر صنایع از آثار سوء این مسأله کاست. این پژوهش تلاش نموده است تا مسأله را جهت دستیافتن به راهکارهایی ملموس و انجامشدنی به صورت جامعتر و با ابعادی وسیعتر مورد بررسی قرار دهد. پژوهش با رویکرد بینرشتهای و روش توصیفی-تبیینی انجام شده است.
علی شکری (1399) پایاننامه دکتری تخصصی (PhD)، رشته علوم انسانی، دانشگاه خوارزمی.