چکیده
استان خوزستان بهطور مداوم در معرض بلایا و حوادث طبیعی همچون سیلاب و آبگرفتگی بوده است با وجود اینکه خشکسالی و ریزگردها را نیز در این سالها کم به خود ندیده است. پس از سیلاب گسترده فروردین 98 در استان خوزستان، آخرین مورد از حوادث پیش آمده مرتبط، آبگرفتگی و وقوع سیلابهای درونشهری در دی ماه 1399 در شهرهای ماهشهر، اهواز، سربندر، شهر جراحی و برخی دیگر از شهرهای خوزستان بود که همچون موارد پیشین خساراتی را به برخی شهروندان و زیرساختها تحمیل کرد. در دهه اخیر تکرار تجربه سیلاب و روانآب برای مردم و مسئولین استان در برخی مناطق شهری تلخ و آزاردهنده شده است. زیرآب رفتن وسایل درون خانهها و دشواری رفت و آمد مردم به هنگام شکلگیری چالههای پرآب و دریاچههای کوچک و بزرگ در معابر و کوچهها، و قطع آب و برق بخشی از این تجربه تکراری شده است. فراتر از یک پدیده اقلیمی، این رویداد با خود تبعات اجتماعی گسترده به همراه آورد. بر این اساس در این مقاله به شناسایی و تحلیل ابعاد و پیامدهای اجتماعی این حادثه پرداخته شده است. در این راستا با بررسی ادبیات تحلیل حوادث، چارچوب ارزیابی حوادث لیندل بهعنوان چارچوب مفهومی پایه انتخاب شد. یافتههای تحقیق نشان داد زمینههای اجتماعی استان خوزستان شامل شعاری بودن برنامههای مدیریت شهری از منظر شهروندان، شکنندگی اقلیمی استان و حساسیت عمومی به عملکرد دولت در حوزه مدیریت منابع آب در استان است. که مهمترین پیامدهای آن عبارتند از: شکلگیری فضای هیجانی پیرامون مسائل حوزه آب استان، نارضایتی از عمکرد مدیریت منابع آب استان، خسارت به زیرساختها و منازل، محتاج باران، نگران سیلاب.
سجاد بهمنی و مصطفی محمدی ده چشمه، فصلنامه توسعه اجتماعی، دوره 18، شماره یک – شماره پیاپی 69، آبان 1402، صفحه 227-250 .