چکیده
دو نوع جامعه و فرهنگ داریم که یکی بسیار کهن با محوریت اصلی “کنشهای متقابل پیوسته”، انواع یاریگری و همانندگردی و سبقتجویی منزلتی است و دیگری جوامع جدیدتر و ناهمگون پس از اختراع کشف آهن و سازمانهای حکومتی جداشده از سازمان قبیلهای با محوریت اصلی “کنشهای متقابل گسسته” (رقابت، ستیزه و جنگ) است. البته امروزه هیچ یک از این دو جامعه و فرهنگ به شکل ناب وجود ندارند، اما “اصل بقایا” وجود آنها را در گذشته به اثبات میرساند و ترکیبات بیشتر سفید یا متمایل به سیاه آنها هم اکنون در جهان قابل رصد میباشد.
مؤلف دریافته است که برخلاف اغلب نظریات رایج، تکنولوژی با وجود پیچیدگی و پیشرفت فراوانش هرگز به مرحله خودمختاری و به قول روستاییان ایران به حد افسارکندگی نرسیده و “افسار سرخود” نشده است و دقیقاً تحت انقیاد نظام خالق و سفارش دهنده و خریدارش قرار دارد. همچنان که تکنولوژی در جوامع سنتی نیز نمایندگان متجسد و تبلور فرهنگ خویش بودهاند.
هر یک از این دو نوع جامعه و فرهنگ، تکنولوژیهای مورد علاقه و روابط اجتماعی پذیرفته شده با دیگران و طبیعت، ارزشها و هنجارهای عینی شده خود و سبک زندگی خاص خود را دارند و همساز با فرهنگ به کشف و اختراع سازگار با اقلیم و فرهنگ و اقتصاد خود برمیخیزند و خصلتهای جامعه و فرهنگ خود را در تکنولوژیهای موردنظر ساخته شده یا برگزیدهشان به یادگار میگذارند.
“کی”[1] و “کاریز”[2] بهترین مصداق مجموعهای از نظرات و پیشفرضها و اکتشافات و اختراعاتی است که در ایرانِ دارای اقلیم خشک و نیمه خشک در دوران تولید غذا (بوستانکاری، کشاورزی و دامداری) اختراع شده و به بسیاری از کشورهای نظیر در جهان اشاعه یافته است که دارای فرهنگ جمعگرایی و مشارکتی بودهاند.
مسئله آن است که در پانصد سال گذشته و به ویژه پس از انقلاب صنعتی در انگلستان، نظام سوداگری، استعماری، نظریات شرقشناسانه و اروپامحورانه خود را با نامهای گوناگون و از آن جمله، دبستان نوسازی پیشامتقدم خود را به جوامع و کشورهای توسعه نیافته و به ویژه کشورهای دارای منابع سرشار خام مورد نیاز آنها، تحمیل کرده تا هم اقتدار علمی و تکنولوژیکی خود را به اثبات برسانند و هم برای محصولات ساخته شده خود بازارهای پایدار و پرتقاضا فراهم کنند. چنین اقداماتی سبب ویرانی نظامات چندین و چندهزارساله کشاورزی و سازمانها و منابع آبیاری این گونه کشورها همچون ایران شده و مهمتر از همه به طبیعت و زیستبوم و اکوسیستمهای چنین کشورهایی زیانهای جبرانناپذیر بسیاری وارد شده است و در نهایت همه گناهان به گردن تکنولوژی نهاده شده که نوع خلاقانهای برای تبرئه نظام سوداگری – استعماری است.
میشل فوکو فیلسوف و جامعهشناس فرانسوی به درستی این مسئله را بازشناسایی کرده بود که قدرت جدید هرگز نمیخواهد دیده شود. این مقاله پیش از همه میخواهد در این دگردیسیها و تغییرات خواسته و غالباً ناخواسته، خواننده داننده “قدرت / دانش / تکنولوژی” را با هم نظارهگر باشد. وظیفه این نوشته، همچون مقاله مفصل ما در ویژهنامه آب فصلنامه علوم اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی نشان دادن دست پنهان و استتار شده قدرت یک کاسه و تک قطبی شده نظام سوداگری – استعماری در پشت صحنه تغییرات مهم در کشورهای نظیر ما است که بدون فهم آن، جستن راههای برون رفت از مشکلات گوناگون و از آن جمله مشکلات محیطزیست در جهان و کشورهایی چون ما، بسیار دشوار خواهد بود.
[1]. قنات تمام آفتابی.
[2]. قنات معمولی دارای کوره (رائین) و میله (چاه).
مرتضی فرهادی، دوفصلنامه دانشهای بومی ایران دانشگاه علامه طباطبایی، دوره 6، شماره 12، شماره پیاپی 12، مهر 1398، صفحه 717-667 .